شبکه چهار - 27 خرداد 1401

پرسش و پاسخ - تکنولوژی؛ "جعبه ابزار" است یا "جبر ابزار"؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سؤال: فرمودند این گفته شما که حاتم، به خاطر کمک به مردم به نظر پیامبر مورد تحسین بود با این سخن که هر کاری اگر با هدف رضای خدا انجام نشود از او پذیرفته نمی‌شود چگونه قابل جمع است؟

جواب استاد: گفتیم در مورد هر عملی می‌شود از حُسن و قبح فعلی و حُسن و قبح فاعلی بحث کرد. گفتم اعمال ظلم و عدل در بیرون با هم مساوی نیستند. اما در این که تو به عنوان یک شخص عامل و فاعل، ارتقاء معنوی و تقرّب ‌إلی‌الله پیدا می‌کنی یا نمی‌کنی؟ چرا انگیزه تو دخالت دارد. پس ما نگفتیم که هر کاری اگر با هدف رضایت خداوند انجام نشود پذیرفته می‌شود. گفتم پذیرفته نمی‌شود. هرکس برای هر هدفی هر کاری کرده به همان می‌رسد. تو در رکاب پیامبر(ص) هم بجنگی ممکن است شهید نباشی چون هدف تو آن نیست. ممکن است یک کار اقتصادی بکنی ولی هدف تو خداست و آن عمل عبادی است و تو را رشد می‌دهد. پس هر عمل، یک رابطه‌ای با خود عامل در رشد و تکامل معنوی او دارد این‌جا توحید و انگیزه حتماً دخالت دارد. یک رابطه هم با موضوع فعلش دارد و کسی که این عمل در رابطه با او انجام شده است. اینجا اگر شما نیت‌تان الهی باشد خودت رشد معنوی هم کردی، اما اگر نباشد در هر صورت اثر بیرونی‌اش هست عدل و ظلم متفاوت است. شما برای خدا نه،‌ برای دنیا. از کنار یکی رد می‌شوی بزنی پسِ کله‌اش و بروی یا از کنار یکی رد می‌شوی می‌بینی احتیاج به کمک دارد به او کمک کنی. این دوتا عمل مساوی است؟ برای خدا هم نباشد. در ارتباط دادن رشد تو تکامل الی‌الله ممکن مساوی نباشد ضمن این که در او هم اثر دارد چون در روایت داریم حتی انسان ملحدی که عادل است و ظلم نمی‌کند حساب و کتاب او در قیامت با ملحد ظالم فرق می‌کند برای این که ظالم یک صدمه‌ای هم به دیگران زده است و این یکی نزده است رشد الی‌الله تکامل معنوی پیدا نمی‌کند اما حتماً او عذابی شامل حال اوست که این عذاب شامل حال این نخواهد بود حتی در جهاتی در یک رده‌هایی مورد غفران ممکن است قرار بگیرد اما مشرک و ملحد به سعادت اصلی نخواهد رسید اما نه این که مشرک ظالم با مشرک عادل مساوی است. همین کتاب «عدل با الهی» شهید "مطهری" را با دقت بخوانید.

سؤال: با توجه به این که هر کار باید با هدف الهی باشد یا با هدف شخصی، آیا کار خیر هم اگر بدون هدف خدا باشد می‌تواند مقبول افتد؟

جواب استاد: مقبول افتد به چه معنا؟ مقبول به این معنا که ظلم و عدل مساوی نیست؟ بله. مقبول به این معنا که این آقا رشد الی‌الله پیدا کرد و این عمل برایش پاداش الهی دارد؟ یا حتی مورد تحسین باشد؟ خب تحسین هم بله. خب پیامبر(ص) حاتم را تحسین کرد، پس یک حقیقت مشترکی بین مؤمن و ملحد وجود دارد. حقیقت مشترکی وجود دارد. یک سطح فهم مشترک از حقیقت هم وجود دارد ولی نه این که همه حقیقت و درک همه از حقیقت کاملاً مساوی است چه موحد باشی چه ملحد.

سؤال: فرمودند در مجموع اگر نزد خدا مورد قبول نباشد چگونه نزد بنده خدا مورد قبول باشد؟

جواب استاد: معنای قبولی فرق می‌کند. یک وقت می‌گویی نزد خدا قبول است به این معنا که این تکامل پیدا می‌کند به نور، به حقیقت دارد نزدیک می‌شود به این معنا ما نگفتیم، به این معنا توحید و شرک در عمل دخالت دارد. اما مقبول بیفتد به این معنا که شما الآن یک آدم ملحد، که در دنیا راه می‌افتد و از مظلوم دفاع می‌کند از فلسطینی‌ها دفاع می‌کند، از ایران و عراق دفاع می‌کند از بوسنی دفاع کند، مشرک هم باشد، با یکی که آن طرف خط است دارد بمب شیمیایی و میکروبی روی سر ملت‌ها می‌زند این‌ها با هم پیش خدا و پیش خلق مساوی‌اند؟ خب نیستند. این معلوم است. اگر مساوی باشند یعنی شما به حُسن و قبح اعمال کاری و اعتقادی نداری. پس تأثیر فاعلی و تأثیر فعلی مخلوط نشود.

سؤال: فرمودند به نظر ما در هنر دینی برای هنرمند دینی متعهد، پرداختن به محتوا و مبانی دینی نظری اولویت دارد یا فرم و ساختار و تکنیک؟ یا می‌بایست بدون کمال‌نگری با مبانی نظری ضعیف دینی ساختار فرم ساخت و هر دو را با هم پیش برد؟

جواب استاد: هیچ تناقضی بین این دوتا وجود ندارد. هیچ تعارض ذاتی وجود ندارد که ما یا باید فرم‌مان قوی باشد یا به لحاظ فرم قوی عمل کنیم و هنرمند باشیم یا به لحاظ محتوا اسلامی باشیم. این نسبت در مورد شما این سؤال صادق نیست به یک مارکسیست هم می‌شود همین را گفت یک ملحد هم، یک فاشیست هم و یک لیبرالیست هم همین است. باز آن هم بگوید که آقا مضامین لیبرالیستی مهم‌تر است یا فرم هنری‌اش؟ تعارضی ندارد. البته بعضی از تکنیک‌ها و فرم‌ها هست که با هر محتوایی قابل جمع نیست ولی اکثر آن خیلی موارد هست یک جاهایی هم ملازمه دارد. این‌جا می‌گویند اگر یک تکنیک و فرمی است که با مضامین توحیدی، اسلامی، قطعاً ملازمه دارد شما باید این را قطعاً استفاده کنید اگر تکنیک یا فرمی و روشی است که کلاً با ارزش‌های توحیدی قابل جمع نیست خب شما کلاً باید آن را حذف کنید. اگر یک چیزی است مشترک که می‌تواند استفاده و برداشت توحیدی بشود و ابزاری در مسیر گسترش ارزش‌های توحیدی و ضد آن باشد مثل ابزارآلات مشترک، که هم شما می‌توانید استفاده کنید و هم مخالف شما می‌تواند در این بخش استفاده کند. حالا این که مصداقی کدام ابزار و تکنیک از کدامیک از این سه دسته است؟ یا در واقع آیا واقعاً تکنیک‌ها و فرم‌ها سه دسته هستند یا همه‌شان مشترک هستند؟ این یک بحث تخصصی ابزاری است باید مورد به مورد بگوییم و راجع به آن بحث کنیم. ولی این مشکل، فقط مشکل یک هنرمند مسلمان نیست مشکل هنرمند لامذهب ضد اخلاق هم هست چون ضد اخلاق را هم می‌شود هنرمندانه گفت یا بی‌هنرانه و غیر هنرمندانه گفت! پس تعارض ذاتی وجود ندارد. اما این که در بیرون چه کار کنیم؟ وقت ما محدود است وقت‌مان را بیشتر صرف کدام کنیم؟ این دیگر مشکل بحث عملی است شما این را راجع به هر چیزی می‌توانید بگویید. راجع به هر رشته‌ای می‌توانید این را بگویید.

سؤال: فرمودند انقلاب اسلامی نیاز به نیروی انسانی دارد باید بپذیریم که اکثر جوانان ما از تفکر انقلاب اسلامی دور هستند.

جواب استاد: این‌ها را بر چه اساسی می‌گویید؟ مثلاً زمانی که انقلاب شد مگر اکثریت جوانان ما انقلابی و اسلامی بودند؟ این تصور هم نمی‌دانم چه کسی در ذهن شما کرده که نسل قبلی خیلی نسل خوبی بودند؟ شماها بد هستید! نه بابا، نسل قبل هم انقلاب می‌شد، جنگ می‌شد، خیلی‌ها اهل جبهه نبودند. یک اقلیتی از بچه‌ها بودند که در انقلاب و جنگ فداکاری می‌کردند بقیه تماشاچی بودند یا دنبال حال و هول‌شان بودند یا همین‌طوری روی هوا بودند. نسل شماها از نسل انقلاب بدتر نیست بهتر هم هست. یک اقلیتی به صحنه می‌آیند تکان می‌دهند و بعد اکثریت دنبال آنها می‌آیند. اینجوری است. همیشه همین‌طور بوده است الآن هم همین‌طور است.

سؤال: فرمودند در شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک هستند. آیا بهتر نیست ما آنجا باشیم؟

جواب استاد: بهتر است به شرطی که با دست پر بروید نه با دست خالی! آن‌جا به جای تولید کننده کم‌کم به مصرف کننده تبدیل نشوید.

سؤال: چگونه می‌توان علم سکولار را نمود علم دینی بدهیم؟

جواب استاد: کسی نگفت نمود بدهید! ما گفتیم علم را نباید سکولار تعریف کرد. تعریف علم را باید مدام شفاف‌سازی کرد تفاوت آن را با تعریف الهی از علم و معرفت نشان داد. تفاوت معرفت‌شناسی‌ها روشن بشود، کم‌کم در نتایج و در انسان‌شناسی و در تمدن‌سازی آثار خودش را نشان می‌دهد. الآن هم تا حدودی داده است. این‌ها یک مسیر یک شب و دوشبه نیست طول می‌کشد. می‌دانید که تمدن‌ها ظرف ثانیه‌هایشان دهه است در ظرف دهه‌ها و یک قرن، دو قرن، سه قرن ساخته می‌شود و این‌طوری با بشکن تمدن ساخته نمی‌شود! و هیچ تمدنی هم این‌طوری نابود نمی‌شود.

سؤال: این که فرمودید تکنولوژی ذات دارد پس اقتضائاتی که تولید می‌کند چه می‌شود؟ تلویزیون خاموش هم در محیط خانه تأثیرش را می‌گذارد.

جواب استاد: خب تلویزیون خاموش تأثیر می‌گذارد کارد توی آشپزخانه هم تأثیرش را می‌گذارد! یکی می‌گوید کارد را بردارم با آن عمل الف را انجام بدهم یکی هم می‌گوید بردارم عمل ب را انجام بدهم اقتضاء ذاتی کارد مگر تهدید نفس است. تلویزیون خاموش چه اقتضاء ذاتی دارد؟ مگر بروی روی آن بنشینی! اگر خودت وسوسه می‌شوی برای این که چه را تهیه کنی و چه را ببینی آن دیگر مربوط به ذات اشیاء نیست مربوط به بیماری روحی من و توست. یک کسی بگوید آقا وقتی تلویزیون آمد ذات آن این است که بروی فیلم‌های بد را ببینی! دنبال استفاده بیمارگونه از این‌ها هستی و الا سالم باش استفاده درست بکن. اگر می‌گویی امکان استفاده درست نیست ضعیف‌تر است خب اصلاً استفاده نکن. در این عرصه حضور قوی‌تر داشته باش. آدمهای مسلمان قوی با شبکه‌های قوی باشید شما می‌چربید نباشید آن‌ها می‌چربند. نمی‌توانی وارد نشو. این دقیقاً مثل این است که بگویی ببین الآن کنار دریایی مثلاً، ذات اقیانوس ما را به غرق شدن دعوت می‌کند. اقیانون ذات ندارد اقتضاء که دارد. اقتضاء اقیانوس یعنی غرق شدن. نه آقاجان. شنا بلد نیستی برو شنا یاد بگیر. بلد نیستی غلط می‌کنی توی دریا شیرجه می‌روی! شنا یاد نمی‌گیرد، بعد هم می‌رود جای گود شیرجه می‌زند غرق می‌شود بعد می‌گوید دیدید گفتم ذات اقیانوس غرق شدن است اقتضاء ذاتی آن غرق شدن است. نخیر آقا. اقتضاء ذات توست و تنبلی توست شنا بلد نیستی حق نداری بروی توی اقیانوس شیرجه بزنی. قدرت علمی و اخلاقی و مدیریت نداری حق نداری وارد یک عرصه بشوی ولی اگر شدی و یک غلطی کردیم این مربوط به ذات آن نیست. این‌طوری نیست که اگر آن نباشد این هم نخواهد بود جای علت و معلول را عوض نکنید. انسان ابزار نیست. اصلا انبیاء آمدند بگویند شمایید که تصمیم می‌گیرید انسان است که مسئول است. دریا مسئول نیست که کسی غرق می‌شود. تلویزیون مسئول نیست. کارد آشپزخانه مسئول نیست تویی که مسئول هستی. جای علت و معلول را عوض نکن. طرف گفت آقا آب خیلی مفید است. گفتند چطور؟ گفت اگر آب نباشد ما شنا نمی‌توانیم بکنیم. گفت خب نکنید. گفت خب اگر شنا نکنیم غرق می‌شویم! خب اگر آب نباشد چرا غرق شوید؟! ببینید همین مغالطه است. آقا اولاً یک هنر، هنر مدرن است و بعد ذات هنر مدرن سکولار است و کار اسلامی نمی‌شود کرد. نمی‌شود کرد؟ یا تو نمی‌توانی بکنی؟ تو اگر نمی‌توانی بکنی حق نداری وارد این عرصه بشوی تو اگر با دیدن چندتا فیلم و خواندن چهارتا مقاله و کتاب، به لحاظ نظری و روحی و عملی ته می‌کشی، و شنا بلد نیستی ولی جای گود شیرجه می‌زنی و غرق می‌شوی بعد به بقیه وصیتنامه می‌نویسی که وارد این عرصه نشوید این عرصه ذاتاً سکولار است! تو احمق بودی. این‌جا سکولار نبود. اگر یک عرصه‌ای است که استفاده دینی در مسیر تعالیم انبیاء نمی‌شود از ان کرد و محال است آن کلاً حرام است و اصلاً نباید وارد شوید. اگر می‌شود ممکن است ولی تو نمی‌توانی باز هم نرو. اگر می‌شود ولی تو باید هزینه بدهی و زحمت بکشی و می‌توانی آن وقت واجب می‌شود که بروی.

سؤال: فرمودند آیا خودِ فرهنگ دارای مفهوم غربی است؟

جواب استاد: بستگی دارد که فرهنگ را چطور معنا بکنید معانی خیلی مختلف و متضادی دارد. یک تعبیر از فرهنگ بله حتماً ترجمه است. نگاه سکولار به فرهنگ است مثل این که ما یک اعمال غیر فرهنگی داریم و کنار آن هم یک اوقات فراغت و مسائل فرهنگی داریم اصلاً تفکیک فرهنگ از حیات بشر یک تفسیر مادی از فرهنگ است که بشر یک نیازهای شکمی دارد و یک نیازهای روانی دارد این تقسیم‌بندی‌ها غلط است در تفکر اسلامی، فرهنگ و اقتصاد و سیاست و خانواده،‌ هیچ کدام از همدیگر تفکیک نمی‌شوند. شما همان لحظه‌ای که دارید یک عمل مادی انجام می‌دهید همان لحظه هم یک تأثیر فرهنگی هم در خودت و هم در دیگران دارد.

سؤال: در مقام شناخت غرب، آیا روی اسلام‌شناسی تفاوت دارد؟

جواب استاد: بسته به این است که آیا شناخت گزارش صرفاً تاریخی است عدد و رقم و اسم است یا نه، داری توصیف می‌کنی. ضمن این که همان گزارش تاریخی را که بعضی‌ها دقیق‌تر نگاه می‌کنند می‌گویند همان هم توصیف گزینشی است یعنی تاریخ واقعی بی‌طرفی وجود ندارد و نوشته نشده است. هرکس حتی تاریخ هم می‌گوید با یک مفروضات و یک جهت‌گیری و هدفی گزینش می‌کند و می‌گوید. حالا من این حرف را نمی‌خواهم بطور مطلق تأیید کنم ولی اجمالاً چرا، و شما همان لحظه‌ای که دارید یک چیزی را توصیف می‌کنید نگاه انتقادی خودت را هم در آن دخالت می‌دهی. توصیه‌هایتان هم به یک نحوی در همین توصیف‌تان منتوی هست اما نمی‌خواهم بگویم که توصیف، کلاً نسبی و شخصی است و توصیف واقعی اساساً وجود ندارد ولی می‌خواهم از این طرفش توجه داشته باشید که مقام توصیف و توصیه از مقام شناخت محض تجربی به این آسانی قابل تفکیک نیست.

سؤال: فرمودند آیا چیزی ذاتاً می‌تواند غربی باشد؟ منظور از ذات معنی این است که منبعث و ناشی از غرب باشد مثل کاباره.

جواب استاد: خب این دو- سه‌تا سؤال است که من جواب این‌ها را دادم. یعنی چه چیزی ذاتاً غربی است؟ من نمی‌فهمم یعنی چه؟

یکی از حضار: یعنی مخصوص خودشان باشد.

جواب استاد: مگر غربی یک شخص خاصی است که می‌گویید مخصوص خودش؟ مثلاً می‌گویند فلسفه غرب. ما ده‌ها مکتب فلسفی در غرب داریم که هیچ کدام همدیگر را قبول ندارند. فلسفه غرب این‌طوری است، فلسفه نیست. بله یک مبادی مشترک ممکن است بگوییم در اکثر این‌ها هست، نگاه مادی به جهان و انسان. اما جامعه‌شناسی غرب، ده‌ها مکتب جامعه‌شناسی در غرب هستند که همه علیه هم هستند. ما ممکن است هیچ کدام‌شان را قبول نداشته باشیم یعنی یک اشکالات مبنایی، بعضی کلی‌تر و بعضی جزئی‌تر به هر کدام از این‌ها داشته باشیم ولی این تصور که ما یک غرب واحد داریم یک غربی واحد داریم یک چیزی هم که در غرب تولید شده ذاتاً غربی است و... این‌طور نیست خیلی از مفاهیم و محصولات از غرب به شرق رفته یا از شرق به غرب رفته است. شما می‌دانید اولین تعریف‌های همین علم جدید و علم آزمایشگاهی از جهان اسلام به اروپا رفته است. پایه‌های فیزیک جدید، شیمی جدید آزمایشگاهی و علوم تجربی پایه‌هایش در جهان اسلام متولد شد و ظرف 4- 5 قرن به آن‌جا منتقل شده است. بعد آن‌جا می‌گویند علم جدید، حالا همه جای دنیا هم می‌گویند علم جدید غربی. تجربه که یک مفهوم آزمایشگاهی جدید نیست. بله آن مفروضات فلسفی و معرفت‌شناختی که با تجربه ترکیب کردند آن‌ها از این جهت که در دیدگاه‌های غرب، اگر می‌گویید در غرب تولید شده به این معنا غربی می‌گویید خب آن‌جا، هم مفاهیم دینی و هم ضد دینی هست در شرق هم هست. مگر شرق دینی است؟ شرق پر از شرک است. پیامبر اکرم(ص) و انبیاء با همین مفاهیم شرقی درگیر شدند چون بت‌پرستان عصر جاهلی که مشرک بودند این‌ها تفکر شرقی داشتند ملحد که نبودند می‌دانید که مشرک مادی نیست. از ما و شما خداپرست‌تر است چون ما یک خدا داریم آن‌ها چندتا خدا دارند. اسلام با خرافات که معنویت شرق، مادیت غرب! این تقسیمات واقعی نیست این معنویت شرق اگر منظور هندوئیزم و کنفوسیوس و بودیزم است این‌ها شرک و خرافه است البته حرف‌های درست هم در آن هست، اسلام شرقی نیست با مفاهیم غرب هم یک جاهایی‌اش، آن جاهایی که دینی و اخلاقی است اسلامی و دینی است. آن‌جایی که نیست، نیست. البته گفتمان حاکم، غیر دینی است این درست است. اگر منظور از غربی مادی و الحادی و مشرکانه یا ملحدانه یا شکاکانه است چرا غربی و شرقی می‌گویید؟ اسم خودش را بگذار و بگو آقا این‌ها دینی و توحیدی نیست می‌خواهد غربی باشد می‌خواهد شرقی باشد. این تفکر که غرب مادی است، شرق معنوی است این‌ها اصطلاحات درست و واقعی نیست. این‌ها غربی است! چی غربی است؟ منظور از غربی چیست؟ یعنی در غب ساخته شده؟ یعنی سازنده‌اش غرب است؟ اصلاً فرض کنید سازنده آن ملحد است اگر یک مشرکی ابزاری یک تکنیکی را ایجاد کرده است این معنی‌اش این است که آن ابزار ملحدانه است و فقط به درد الحاد می‌خورد؟ نخیر. اگر ملازمه نظری و عملی و اخلاقی بین آن ابزار و روش با الحاد است آن ملحدانه می‌شود اگر ملازمه نیست چرا الحاد؟ باید بگویید به چه دلیل این الحادی است؟ به دلیل سازنده‌اش نیست که یک شیئی الحادی می‌شود اصلاً شیء الحادی است اشیاء الحادی و غیر الحادی ندارد. الحاد صفت تفکر انسان است نه صفت اشیاء. فلان ابزار یا شیء غربی است؟ منظور چیست؟

یکی از حضار: مثلاً صرفاً اومانیستی باشد!

جواب استاد: ببینید صرفاً اومانیستی، اومانیزم را باید درست معنی کنیم منظور اگر همین کفر به خداست، شرک است، الحاد است، اومانیستی باشد یعنی صرفاً به درد اهداف غیر دینی و غیر الهی بخورد. بله حتماً حرام است. اصلاً این مسئله خیلی ساده‌ای است و فقهای ما خیلی ساده این را می‌گویند. می‌گویند هر روشی و همین‌طور هر ابزاری که فقط در خدمت ارزش‌های کفر و الحاد باشد حرام است. صرفاً در خدمت توحید باشد که معلوم است چرا حلال است و واجب هم هست. اگر مشترک است یعنی این روش و این ابزار می‌تواند به درد کفر بخورد و به درد توحید. این‌جا چه می‌گویند؟ می‌گویند حلال و مشروع است و تو باید استفاده درست و مشروع از آن بکنی نه استفاده حرام. این در فقه ما خیلی ابتدایی است. این هم در مورد ابزار صدق می‌کند و هم در مورد روش. هم در مورد تکنیک. اهداف اسلامی را نگاه کنید هر روش و ابزار و تکنیکی که به درد این اهداف می‌خورد استفاده می‌کند اگر نخورد نمی‌کند. ممکن است یک ابزاری یا یک روشی باشد که یک ملحد آن را ابتکار کرده باشد ولی این ابزار فقط به درد اهداف الحادی نمی‌خورد به درد اهداف توحیدی هم بخورد اگر چنین ابزار، چنین روشی است، چنین تکنیکی است می‌تواند اسلامی و غیر اسلامی باشد. اقتضاء ذاتی ندارد. بعد مثال زدید مثل کاباره. خب کاباره که معلوم است یک وقت فساد است یک وقت نیست. هرچی را به شما می‌گویند زود نگو شرقی یا غربی؟ بلکه بگو اسلام با آن موافق است یا نه؟ می‌خواهد غربی باشد یا شرقی باشد می‌خواهد ایرانی باشد! انگار هرچه در ایران تولید می‌شود همه‌اش اسلامی بوده! این شکلی نباید به مسائل نگاه کرد. حتی همین نظام‌سازی.

حالا من این‌جا برگردم به بحثی که داشتم می‌کردم حتی در عرصه نظام‌سازی. مثلاً دیوانسالاری بوروکراسی،‌ خب با بوروکراسی دوجور می‌شود مواجه شد. مواجهه سکولار و مواجهه الهی. آن بخشی از بوروکراسی که با ارزش‌های الهی و اهداف توحیدی سازگار است باید تقویت بشود آن بخشی که سازگار نیست کنار بگذار. این که چه کسی ساخته؟ هرکسی می‌خواهد ساخته باشد. ببینید در عمل آیا به اهداف توحیدی صدمه می‌زند یا صدمه نمی‌زند و کمک می‌کند؟ نتیجه آن را باید دید. بله در حوزه مفاهیم نظری یک اشتباهی بعضی از دوستان می‌کنند مفاهیم نظری را با روش‌های عملی مخلوط می‌کنند. در حوزه مفاهیم نظری شما نمی‌توانید با الحاد شروع کنید و به توحید برسید! این درست است. نمی‌توانید در عرصه معرفت‌شناسی، شکاک باشی ولی بعد در عرصه‌های نظام‌سازی توحیدی عمل کنید. این نمی‌شود اما مفاهیم نظری، ابزار مفهوم‌سازی‌های نظری فرق می‌کند با مفهوم‌سازی و ابزار عملی در عرصه حکمت عملی. البته تفاوت می‌کند اما حتماً ارتباط دارد. حکمت عملی از حکمت نظری منقطع نیست ولی ما آیا ابزار مشترک، مفاهیم مشترک، درک مشترک از حقیقت، حقیقت مشترک در هیچ سطحی با هیچ کسی نداریم؟ چرا.

مثلاً در نظام سرمایه‌داری به این عنوان که ما می‌خواهیم نهادهای اجتماعی را عقلانی بکنیم، خب با عقلانی کردن نهاد اجتماعی ما موافق هستیم منتهی منظورتان از عقلانی کردن نهادهای اجتماعی چیست؟ می‌گوید بله می‌خواهیم اسطوره‌زدایی و خرافه‌زدایی کنیم، می‌گوییم خیلی خب تا این‌جا هم باز با هم مشترک می‌رویم اما آن لحظه‌ای که می‌خواهد خرافه و اسطوره را تعریف کند یک مرتبه می‌بیند طرف می‌آید سراغ مفاهیم اصلی و توحیدی و می‌گوید این‌ها خرافه است! می‌خواهیم اسطوره‌زدایی کنیم! نه دیگر این‌جا اختلاف شروع می‌شود. ما تا این‌جا کاری نداریم تو شرقی هستی،‌ غربی هستی، حتی ملحد هم باشی ما تا این‌جا با تو در ابزار داریم می‌آییم منتهی من با اهداف خودم تو هم با اهداف خودت. تعریف‌هایمان هم یک جایی اختلاف دارد اما تا این‌جا چون یک جاهایی هم شباهت داریم ما هنوز گاردی نمی‌گیریم اما آن لحظه‌ای که می‌گویی اسطوره‌زدایی، بعد می‌بینیم که منظورش از اسطوره‌زدایی این است که در نظام‌سازی اجتماعی بیاییم فقط چرتکه بیندازیم برای این که به ثروت‌های عظیم متراکم برسیم حلال و حرام و مشروع و نامشروع این حرف‌ها را هم نداریم از این لحظه شما باید توقف کنید و بگویید خرافه‌زدایی آری، عقلانیت اجتماعی بله، تمدن‌سازی بله،‌ اما تعریف‌تان از این‌ها چیست؟ در تعریف هم گاهی کلی‌گویی می‌کنند و گاهی ممکن است آن‌جا هم خیلی تفاوت‌ها آشکار نشود ما هم نباید عقب‌نشینی کنیم. ولی ما تیر اول را نمی‌اندازیم در بحث‌های نظری هم ما شلیک اول را نمی‌کنیم. پیامبر(ص) می‌فرمود در جنگ‌ها هیج وقت تیر اول را نیندازید بگذارید اول آن‌ها بزنند. ما نمی‌زنیم. ولی می‌گوییم عقلانیت. برخی می‌گویند نخیر آقا عقلانیت نه، چون شما منظورتان عقلانیت سکولار است، باشد بگذارید بگوید اگر نگفت تو بگو و شفاف کن. اما اجازه نده که عقلانیت در خدمت آن‌ها قرار بگیرد و یک واژه سکولار بشود. اجازه نده عقلانیت و حقوق بشر، واژه‌های سکولار بشود. این منطقه را از دست نده و در اختیار آنها نگذار. ولی بگو بیا شفاف‌سازی کنیم. بعد بگو شما خرافات قدیمی را حذف کردید و به جای آن خرافه و اسطوره جدیدی را آوردید و جایگزین اساطیر قدمای خودتان کردید و آن خرافه مثلاً عقیده به این گزاره است که سعادت در گرو فایده‌گرایی مادی و تراکم ثروت است این هم یک خرافه است این را ثابت کن که عقلانیت است شما این را گفتید عقلانیت به جای خرافه، ثابت کن چه چیزی خرافه است و چه عقلانی است؟ این‌جا ما نمی‌گذاریم بحث را یک میلیمتر عقب‌تر بروی باید اثبات کنی. ما اثبات می‌کنیم.

این را جمع‌بندی کنم. وقتی اصالت را به دنیا دادید بعد خودِ بوروکراسی تحمیل بر تو می‌شود و تو دیگر حاکم بر بوروکراسی یا رسانه یا هنر یا تکنولوژی دیگر نیستی. تو محکومی. چون در واقع تو محکوم نیستی. این‌ها که می‌گویند ولایت تکنیک، در واقع آن ولایت نفس است نه ولایت تکنیک. چون تویی که از تکنیک... هرکسی می‌گوید ما در مُشت تکنولوژی قرار گرفتیم بیخود می‌گوید چون تو خودت را در معرض قرار می‌دهی. دنبال منافع نفسانی خودت هستی می‌بینی این منافع نفسانی تو در این روش زندگی بیشتر جواب می‌دهد. بعد می‌گویی ما در لای چرخ دنده‌های تکنولوژی گیر افتادیم! نخیر، جنابعالی در لای چرخ دنده‌های نفس اماره‌ات گیر افتادی. و الا اگر منظور از تکنولوژی نظم است، نظم که یک امر الهی است. اگر منظور از زندگی و تکنولوژی مدرن، منظور استفاده از عقل ابزاری است، عقل ابزاری چه منافاتی با توحید دارد اصلاً لازمه تفکر توحیدی است. اگر مسئول دانستن خود در برابر قوانین اجتماعی است؟ این کجایش خلاف دین است؟ خلاف آن خلاف دین است. اگر منظور غفلت است غفلت امر درونی است و مشکل توست همین‌جا به این بحث هم اشاره کنم زندگی شهری و روستایی آیا این‌ها نسبت‌شان با دینی و توحیدی مساوی است یا نه؟ می‌گویند سنتی و مدرن؟ این را نباید کلی حرف زد. منظور از زندگی شهری چیست؟ و منظور از زندگی روستایی چیست؟ اگر فکر می‌کنید در روستاها کمتر از شهرها گناه می‌کنند این فکرتان اشتباه است. این‌طور نیست. تمام این گناهان کبیره‌ای که انبیاء با آن مبارزه کردند همه این‌ها در زندگی روستایی اتفاق می‌افتاده است چون آن زمان که شهر مدرن نبود، تکنولوژی نبود، چرا تقصیر تکنولوژی می‌اندازید؟ تمام این‌ها قوم لوط و... تمام این‌ها زندگی‌های روستایی داشتند. ببینید تکنسین این کار را می‌کند نه تکنولوژی. اگر تکنسین این کار را می‌کند اگر ابزار و تکنولوژی شما دوگانه است پس یعنی هم استفاده دینی و غیر دینی، مشروع و نامشروع می‌شود از آن کرد. اگر فقط یگانه است – ما داریم نظری و اگری بحث می‌کنیم – اگر یگانه است، مصرف آن حرام است آن تکنیک و آن روش حرام است. اگر مصرف آن فقط مشروع است که حالا چنین چیزی هم نیست ما ابزاری که فقط استفاده حلال یا فقط استفاده حرام داشته باشد کم داریم.

سؤال: مثلاً کسی که برای مریضی عرق می‌خورد یا مشروب خورد.

جواب استاد: ببینید یک وقت می‌گویید مصداق حرام است، خودِ قرآن راجع به قمار چه می‌گوید؟ می‌فرماید که این‌ها منافعی دارند و صدماتی دارند. منتهی «اثمها اکبر مِن نفعهما» منافع آن را انکار نمی‌کند. حالا اگر در جایی رسید که در یک مورد خاصی منفعت آن اکبر از اثم آن شد، مضطرّ شدید اصلاً فرض کنید یک کسی اسلحه روی گردن جنابعالی گذاشته می‌گوید یا باید شراب بخوری یا می‌کشم، این‌جا می‌دانید که شراب خوردن واجب است چون اهمّ و مهم ملاک است. بنابراین هدف، رشد و رهایی و تکامل انسان است. انسان موجود مختار است هیچ کس از من و شما نمی‌تواند سلب مسئولیت و اختیار بکند. اگر گفتی ابزار از شما سلب اختیار می‌کند شما گفتید دیگر دین لغو است بعثت انبیاء لغو است و بهشت و جهنم دروغ است اما اگر بگویید بعضی از ابزار و نظامات بیشتر شیب جامعه را به سمت بعضی از مفاسد می‌برند یا مثلاً سینمای موجود بیشتر منشأ فساد و خشونت و فحشا است. منتهی این مربوط به ذات آن نیست اقتضاء ذاتی نیست این مربوط به شرایطی است که به تدریج در طول تاریخ فراهم شد نیروهای ایمانی و دینی به حاشیه بودند قوی عمل نکردند دشمنان اخلاق و توحید آمدند عرصه را گرفتند کار آن‌ها هم راحت‌تر است چون با نفس بشر سروکار دارند کار شما سخت‌تر است چون با عقل و فطرت بشر باید سروکار داشته باشید ولی این عرصه سینما و هنر و تکنولوژی و ماشین نیست. در یک جامعه بدون هیچ کدام از این امکانات هم همین‌طور است و لذا وقتی انبیاء می‌آمدند آن‌ها هم همین مشکل را داشتند آن زمان که تکنولوژی نبود تقصیر چه کسی می‌اندازید؟ قرآن که می‌فرماید «اکثرهم لایعقلون» مربوط به دوران تکنولوژی بوده دوران قبل از آن بوده است؟ خب راجع به آدم‌های آن دوران دارد این حرف‌ها را می‌زند. آدم‌های آن دوران که بمب اتم نداشتند قاتل نفوس بشر بودند و قرآن می‌فرماید قتل یک نفس مساوی با قتل همه نفوس است. زمان قوم لوط هم این‌ها می‌گفتند اقتضاء ذاتی جامعه و بشر این است خب همه دارند این کار را می‌کنند! خب همین حرف‌ها را می‌زدند! پیامبر خدا جلوی آن‌ها می‌ایستد و می‌گوید همه‌تان با هم غلط کردید. انبیاء خلاف جریان حرکت کردند آن‌جا که تکنولوژی نبود تقسیر تکنولوژی می‌اندازید. همه مشرک بودند جامعه‌ای فرهنگ آن منحط می‌شود سقوط می‌کند از نظر نظری، عملی، اخلاقی، و به اصلاح احتیاج دارد.

یکی از حضار: زمان پیامبر شمشیر نبوده سنگ و چوب بوده، یا الآن اول تی‌.ان.تی و بمب ساختند که اول با آن کارهای معدن انجام بدهند بعد به این نتیجه می‌شود که می‌شود این را پیشرفت داد حالا مگر اشکال دارد که ما علم آن را داشته باشیم؟ ولی آن‌ها بروند دنبالش روی سر ما خالی کنند!

جواب استاد: احسنت، حرف‌تان درست است. می‌گوید تکنیک و دانش انفجار، اول که برای جنگ نبود. همین مخترع دینامیت که نوبل، این که می‌گویند جایزه صلح نوبل، این آقا مخترع دینامیت است. سلاح‌های کشتار جمعی بوده، چرا جایزه صلح نوبل را به ایشان نسبت می‌دهند؟ برای این که برای یک کار دیگری درست می‌شود. طرف می‌گوید این را برای شکاف زمین و معادن و جاده‌سازی درست کردیم، بعد انسان‌های فاسد و مفسدی پیدا می‌شوند می‌گویند خب این که برای این بود از این استفاده دیگری هم می‌شود کرد. چه؟ آدم‌ها را بکشیم. بعد برویم کشورهایشان را بگیریم. انرژی هسته‌ای هم می‌دانید همین طور بود. انرژی هسته‌ای که اول برای جنگ تولید نشد در عرصه فیزیک بود و اتفاقاً اولین برداشت‌هایی که شد این است که این یک تحولی است چقدر به نفع بشر است ولی به محض این که این علم در اختیار فاشیست‌ها و نازی‌ها و هیتلر و بعد آمریکایی‌ها و کمونیست‌ها قرار گرفت، این‌ها بزرگترین سرمایه‌گذاری‌شان را روی بمب گذاشتند. این تقصیر آن تکنیک و آن علم نیست چون همه فنون و علوم فوایدی دارند این انسان‌های مریض و فاسد و مشرک و ظالم هستند که برمی‌دارند آن استفاده‌های فاسد را به دستور کار تبدیل می‌کنند بعد می‌گوید آقا این‌طوری است این مشکل نفس انسان و بشر است نه مشکل آن.

یکی از حضار: ببخشید

جواب استاد: نه نباید رفت، سلاح پیشرفته یعنی آدم‌ها را هرچه بیشتر بکشیم نخیر نباید رفت.

همان: آیا دانشمند مسلمان این وظیفه را ندارد که من برای

جواب استاد: خب شما این را که در مورد همه چیز بگو. چرا مخصوص علم می‌گویید؟ من نمی‌دانم چرا تا نوبت به علم می‌رسد می‌گوید استفاده نامشروع هم می‌شود. خب شما راجع به همه چیز همین را بگو. خداوند ابزاری در اندام بشر در اختیار بشر گذاشته است که با این می‌شود گناه کرد، چشم، گوش، دست، پا و... یک کسی بگوید خدایا جنابعالی این‌قدر حکمت نداشتید که از یک طرف می‌گویید فلسفه خلقت شما توحید است و من می‌خواهم شما به بهشت بروید ولی در عین حال یک ابزاری به ما دادی که با آن می‌شود جهنم هم رفت لذا خودت یواشکی یک جهنمی هم درست کردی. نه آقا. انسانیت انسان به حق انتخاب و امکان انتخاب و اختیار است. انسان رشد نمی‌کند الا این که بر سر دوراهی‌ها و صدراهی‌ها قرار بگیرد برای انتخاب صلاح و فاسد هر دو، دستش باز باشد. اگر امکان انتخاب نباشد تکامل معنی ندارد لذا وجود شیطان هم برای تکامل انسان لازم است. یک کسی گفت اگر خدا یک کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌اش نیست شیطان را برای چه آفرید؟ شیطان را می‌آفریند از آن طرف هم به ما می‌گوید او را اطاعت نکنید! خب چطوریه؟ یکی گفت خدایا آهو را آفریدی که بدود فرار کند بعد هم از آن طرف یوزپلنگ را آفریدی که برو بگیرش! جواب این است که اصلاً هدف خلقت این نیست که انسان گناه نکند، هدف خلقت این است که انسان مختارانه گناه نکند یعنی با اختیار، اما گناه نکند نه این که مجبورانه گناه نکند. خداوند در قرآن می‌فرماید اگر می‌خواستیم کاری می‌کردیم که کسی مشرک نشود اصلاً تکویناً همه‌تان موحد باشید ولی این دیگر هدف خلقت انسان نبود. انسان در زندگی قدیم و جدید همواره باید مختار باشد، ابزار هم گناه و هم صواب باشد آن وقتی تمدن دینی است که ابزار صواب و رشد در اختیار همه باشد آگاهی برای انتخاب در اختیار همه باشد شبکه‌هایی که به زور دیگران را فاسد می‌کنند و سوء استفاده می‌کنند آن‌ها متلاشی شوند ولی هرگز دوراهی‌ها منتفی نخواهد شد. زمان امام زمان این طوی نیست که بله آن زمان هیچ کس اصلاً نمی‌خواهد گناه کند! خب این که انسان نیست یک موجود دیگر، فرشته است. امکان انتخاب و حق انتخاب باید باشد. الآن می‌دانید اِشکال به تمدن غرب چیست؟ اشکال این است که راه صلاح را تا توانستند بسته‌اند یعنی اتفاقاً حق انتخاب را از بشر گرفته‌اند. البته هیچ وقت نمی‌شود حق انتخاب را گرفت اما کاری می‌کند که شما در یک جامعه‌ای که از صبح خانه می‌آیید تمام در و دیوار شما را به شهوترانی، به ربا، به دزدی، به دروغ دعوت کند و اگر یک عمل صالح انجام بدهی همه تو را مسخره می‌کنند، خب در این جامعه، رشد کردن سخت است به همین دلیل هم گفتند امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و مبارزه با ظلم و تشکیل حکومت عدل واجب است برای این که حکومت، رسانه، اقتصاد، همه این‌ها در رشد و سقوط انسان‌ها دخالت دارد اما نه این که تا یک دورانی این‌ها دخالت داشته و از یک دورانی به بعد بشر جدید آمده هیچ کس نمی‌تواند انتخاب کند گیر افتادیم! این‌ها بهانه است. آن کسی که در قوم لوط به دنیا می‌آمد عین همین حرف را می‌توانست بزند. بگوید همه به همین کارها مشغول هستند. آن کسی که در جامعه مشرک و بت‌پرست می‌آمد همین را می‌گفت. می‌گفت جامعه این است من چطوری خلاف جریان عمل کنم؟ نه، به او می‌گویند تو حق انتخاب داری می‌توانی با این فضا مبارزه کن نمی‌توانی هجرت کن. چه کسی گفته تو باید در هر عرصه‌ای که هستی مجبوری. مثلاً بگوید من مجبورم این‌جا بروم و این‌جا هم همه دارند عرق می‌خورند پس من هم مجبورم عرق بخورم پس دیگر من مسئولیتی ندارم! تو غلط می‌کنی می‌روی آن‌جا، بعد غلط می‌کنی عرق می‌خوری! اصلاً چه کسی گفته این کارها را بکنی؟ خودشان همه کارها را می‌کنند بعد تقصیر تکنولوژی می‌اندازند! پس ببینید یک وقتی می‌گویید تکنولوژی موجود در اختیار جبهه شرک است این حرف درست است یک وقت می‌گویید سینمای موجود، در عرصه هنر آن‌ها مسلط هستند آن‌ها قوی کار می‌کنند سرمایه‌گذاری بیشتر کردند این درست است، یک وقت می‌گویید اقتضاء ذات این‌ها برای آن‌هاست آن‌ها میزبان این دنیا هستند ما میهمان هستیم! این حرف یعنی همه انبیاء اشتباه کردند که آمدند به همه شما در هر عرصه‌ای می‌گویند «إتّقوا الله اِتّقوا الله» ‌این‌ها اشتباه کردند. اصلاً إتّقوالله امکان ندارد. چطور امکان ندارد؟ این مشکل نفسانیت بشر است ضمن این که موقعیت‌ها هم دخالت دارند.

یکی از حضار: یکی از دغدغه‌های مهم من بحث تکنولوژی است ولی واقعاً این در ذهن من است که این بحث که

جواب استاد: این تقصیر بی‌عقلی است ربطی به تکنولوژی ندارد الآن این که من دارم عرق می‌ریزم مربوط به تکنولوژی است؟ که کُت ساخته شده و شما فلان! نخیر آقا کُت‌تان را دربیاورید تا گرما نخورید.

یکی از حضار: آخه عادت نداریم!

جواب استاد: این بد است که آدم سوار ماشین بشود احساس گناه بشود. می‌گوید دیگه چه کار کنیم عادت کردیم؟ فکر می‌کند سوار ماشین شدن مثل زنا است.

یکی از حضار: به سمت آسایش و لذت نمی‌رود.

جواب استاد: این که لذت نمی‌برد یک بحث دیگر است. هر کاری لذت حلال می‌برد همان کار را بکن. ببینید من می‌خواهم خلاصه بگویم. انسان یا عقلش دارد مدیریت می‌کند یا نفسش. ابزار، انسان را مدیریت نمی‌کند. انسان یا عقل است یا نفس است. یا خداست یا شیطان است یا ولایت خداست یا ولایت شیطان است دیگر ما یک چیز جداگانه به اسم ولایت تکنیک و ولایت تکنولوژی نداریم یا ولایت حق است یا ولایت شیطان است و آن از طریق تو عمل می‌کند نه از طریق بیرون. اگر تو در یک شرایطی قرار گرفتی که آن شرایط دارد بر تو یک چیزی را تحمیل می‌کند آن را عسر و حرج و اضطرار می‌گویند آن‌جا شما مسئول نیستی. نه این که آن‌جا مختار نیستی. شما به حسب نیت‌تان باز مسئول هستی اما به لحاظ عمل‌تان دیگر مسئول نیستی چون دست تو نبوده است.

یکی از حضار: وضعیت نابسامان پوشش.

جواب استاد: بگذارید الآن بحث پوشش و حجاب به بحث ما مربوط نیست بگذارید آخر بپرسید. می‌خواهید بحث امر به معروف و نهی از منکر را بگویید آن خیلی مهم است بگذارید بعد بگویم.

یکی از حضار: یکی از وظایف این است که نفس خودش را بر اساس احادیث و روایات کنترل کند و یک هدفی هم وظیفه جامعه اسلامی است یعنی بحث تمدن‌سازی این است که این شیب مجموعه ابزارها و و وسایلی که اطراف ما هست که شیب فرهنگی به ما می‌دهد. وظیفه جامعه اسلامی ساختن یک تمدن اسلامی است که این شیب را هموار کند. بعد منظور از این که مجموعه تکنیک‌ها و ا بزارهای غربی این است که به مجموعه فرهنگ‌هایشان و آن نیازهایی که برای بشر بوجود آمد آن نیازهای مادی بیشتر از نیاز به معنویت بود و نتیجه این شد که ابزارهایی بسازند که به مادیات خودشان بیشتر پاسخ بدهند.

جواب استاد: مثل چی؟

همان: اوج مادیت، مثلاً برای کار رفت و آمد و سرعت.

جواب استاد: مگر راحتی رفت و آمد خلاف شرع است؟ خلاف معنویت است؟ چرا سوار اسب می‌شدند و پیامبرها پیاده نمی‌رفتند سوار اسب می‌شدند.

همان: اگر در مقابل معنویت قرار بگیریم وسایل یک جوری هموار بشود که یک مقداری، در یک شهری فقط ابزارهای کشاورزی باشد بعد که این ابزارها آن‌جا رشد کند، افراد بیشتر به این سمت می‌روند که شغل‌شان کشاورزی باشد خب آن ابزارها بر اساس آن فرهنگ و نگاه آن کسانی که کشاورز هستند تأثیر می‌گذارد.

جواب استاد: مثلاً چی؟ مگر کشاورزی دینی‌تر از صنعت است؟

همان: نه دارم می‌گویم آن ساختار ابزاری...

جواب استاد: اجازه بدهید دقیق صحبت کنیم. در جامعه کشاورزی که صنعت و تکنولوژی نیست همه می‌روند کشاورز می‌شوند. خیلی خب تا این‌جا درست است.

همان: نه، ببینید فرهنگ ما این است که کشاورزیم. مردم یک روستایی کشاورز است قطعاً دنبال وسایلی می‌روند که کارشان را تسهیل کند.

جواب استاد: خب بروند.

همان: بچه‌ای که در آن روستا بوجود می‌آید و دارد بزرگ می‌شود قطعاً با این ابزارها سروکار دارد.

جواب استاد: تا این‌جا که شما هیچی را اثبات نکردید، اشکالش چیست؟

همان: می‌گویم آن ابزارهایی که بر اساس صرف نگاه مادی است، شما فرمودید که علم تک بُعدی است.

جواب استاد: الآن به نظر شما کشاورزی مادی است یا غیر مادی است؟

همان: بحث من مصداق است.

جواب استاد: می‌دانم. می‌خواهم بفهمم این مصداق، چطوری مصداق فرمایش شما می‌شود؟

همان: آن جهت‌گیری که افراد آن جامعه بر اساس ابزار دارند آن را انتقال می‌دهند.

جواب استاد: چه اشکالی دارد؟ من می‌گویم باید این سؤال را جواب بدهید، این که در یک جامعه کشاورزی ابزار کشاورزی و زندگی حول مفاهیم کشاورزی شکل می‌گیرد خب معلوم است. منتهی باید این را جواب بدهید یا مثلاً در یک جامعه یا روستایی دامداری رایج است نه کشاورزی. خب طبیعتاً تنظیم وقت و کارهایش متناسب با دامداری باید باشد تا یک کسی که کارمند است یک جور دیگری است. خب خیلی خب همه این‌ها هست. بعدش چه می‌خواهید بگویی؟

همان: مناسبات و ابزارها قصدشان مادی است.

جواب استاد: تعریف مادی‌تان غلط است. مُچ‌تان را گرفتم! ایشان فکر می‌کند اگر یک جامعه کشاورزی گفتند برویم ابزار کشاورزی جدید بسازیم این‌ها مادی شدند!

همان: نه، شاید افرادی بوجود بیایند که نفس‌شان را قوی کرده باشند و روی جنبه معنوی‌شان هم کار کرده باشند ولی یک جامعه از آن طرف ابزار بیاید یک شیب مادی. ما وقتی از بحث تمدن در جامعه صحبت می‌کنیم همه مثل علامه حسن‌زاده نیستند....

جواب استاد: یک وقت شما می‌گویید به تناسب زندگی دامداری یا کشاورزی یا صنعتی یا اداری – کارمندی یک اقتضائاتی در زندگی‌تان است و یک آثاری می‌گذارد. شکی نیست مگر کسی که کارمند است نحوه رفت و آمد و زندگی و تنظیم برنامه‌اش با یک کسی که دارد در روستا دامداری می‌کند مگر مثل هم است؟ حتماً نیست. منتهی سؤال این است تو از کجا به بعد داری می‌گویی کدام دینی است و کدام غیر دینی؟ این را به من روشن کن.

همان: بحث من دینی نیست!

جواب استاد: اجازه بده، بحث ما دینی و غیر دینی است چطور بحث ما دینی نیست؟ مثال‌تان خوب بود.

همان: منظورم این است که ابزار باعث می‌شود فرد هم که دارد می‌رود به ابزار آن جامعه سوق پیدا کند.

جواب استاد: اشکالی ندارد باید ثابت شود. اگر جنابعالی در قوم لوط به دنیا می‌آمدی چه کار می‌کردی؟

همان: من نباید... وظیفه‌ام این بود که نبایستی به سمت فحشا بروم. ولی این که می‌گوییم جامعه اسلامی باید زور پیدا کند برای هدایت من یک وظیفه‌ای داشت.

جواب استاد: متوجه شدم. ببینید دارید تکرار می‌کنید! ببینید دوستان دوتا بحث است یک وقت داریم می‌گوییم که ابزار نوع نظام معیشتی، نوع ساختار اجتماعی، آیا نظام قبیله‌ای است؟ چادرنشین عشایری است؟ شهرنشین است؟ آیا این‌ها نوع ابزارسازی و برنامه‌ریزی که برای زندگی می‌کنند متناسب با روش زندگی‌شان هست یا نیست؟ حتماً هست شکی در آن نیست حالا سؤال بعدی مطرح می‌شود که باید به این جواب بدهیم و آن سؤال بعدی این است که ما روش‌های زندگی و سبک‌های زندگی را چگونه باید به دینی و غیر دینی تقسیم کنیم؟ یعنی مثلاً اگر یک کسی رفت در جامه‌ای که دامداری رفت، به سمت دامداری عقلانی‌تر رفت ابزار بیشتر، این یک عمل غیر دینی انجام داده؟ از معنویت فاصله گرفته؟ این تفکر کلیساست و تفکر بودایی است تفکر اسلامی اصلاً این را قبول ندارد ما روایات متعدد از امام صادق(ع) در دعوت به صنعت داریم. از اهل بیت دیگر. و در سیره عملی خودشان در آن جامعه‌ای که کشاورزی و دامداری است این کار را کردند. این تصوری که الآن اگر پیامبر(ص) بودند می‌گفتند این نظام ماشینی را کلاً تعطیل کنید همه به روستاها برگردید هیچ دلیل شرعی، قرآنی و روایی ما در این مورد نداریم. ممکن است بگویید در آن زمانی که پیامبران یا اهل بیت دارند زندگی می‌کنند یک جامعه‌ای است بر اساس دامداری و عشایر دارد اداره می‌شود ولی اگر کسی فکر کند در یک جامعه عشایری یا دامداری و کشاورزی آن جامعه دینی‌تر است فقط به خاطر ابزار. البته یک جامعه خاص ممکن است دینی‌تر باشد، اما در یک جامعه‌ای که با ماشین رفت و آمد می‌کنند و ابزار صنعت هم هست در این جامعه دین‌داری سخت‌تر می‌شود یعنی هرچه جلوتر برویم سخت‌تر می‌شود! خب این حرف‌ها غلط است این‌ها کجای مبانی است؟ این‌ها که اصلاً با فلسفه نبوّت سازگار نیستند این یک حرف است. پس ببینید دوتا بحث را با هم قاطی نکنید. یک وقت می‌گویید اقتضائات، شرایط اجتماعی و اقتصادی و دیوانسالاری در زندگی ما تأثیر دارد یا ندارد؟ حتماً تأثیر دارد. الآن توی خانه تلویزیون بیاورید یا نیاورید حتماً تأثیر دارد شکی نیست منتهی معنی‌اش این نیست که تلویزیون یک امر غیر دینی است. این معنی‌اش این است که تلویزیون موجود، سیستم رسانه‌ای موجود اکثر محتوایش در جهت اسلامی که هم هنرمندانه باشد هم اسلامی، نیست. مثلاً بگویید پای ماهواره نشستن، با ننشستن، نسبت آن با سبک دینی مساوی است، نخیر این را نمی‌گوییم. ما نمی‌گوییم واقعیات بیرونی هیچ تأثیری ندارند. حتماً تأثیر دارند منتهی از آن لحظه‌ای که شما می‌خواهید یک پدیده را تقسیم کنید و بگویید این مادی است یا دینی است، این‌جا دوتا محک است. یکی محک اسلام است یک محک بودیزم و مسیحیت است که در غرب بر اساس این محک به مدرن و سنتی تقسیم کردند. محک اسلامی چیست؟ به نو و کهنه کاری ندارد که چه چیزی نو است چه کهنه؟ چه چیزی با جامعه کشاورزی می‌سازد و چه چیزی با جامعه صنعتی؟ این تقسیم غلط است. این تقسیم که بشر جدید، بشر قدیم، معنی‌اش این است که حرف سکولاریزم همین است می‌گوید انبیاء برای دوران سنت آمدند، دوران مدرنیته دوران انبیاء نیست یا باید مفاهیم ارزشی مادی مدرن را بپذیرد انبیاء را کنار بگذارد یا باید از این جامعه فاصله بگیری و توی کوه و بیابان‌ها برو زندگی کن. نخیر آقا. راه سوم. همان‌طور که انبیاء آمدند قوم لوط غیر صنعتی فاسد را الهی‌اش کردند جامعه کشاورزی- روستایی- قبیله‌ای- عشایری جزیره‌العرب را رسول خدا(ص) اسلامی کرد همان جور انبیاء و اسلام می‌خواهد همین یک جامعه‌ای را که شما در شهر هستی اسلامی کند منتهی اسلامی کردن الآن در این جامعه مثل همان جوامع است یعنی یک چیزهایی را باید بپذیری یک چیزهایی را باید نفی کنی، بعضی‌ها نفی قاطع، بعضی‌ها نفی تدریجی، یک مؤسساتی را هم باید ایجاد بکنی. سخت است؟ بله سخت است ولی همین‌طوری که ابزار به گسترش کفر و فساد کمک کرده، به گسترش توحید می‌تواند کمک کند.

یکی از حضار: یک سؤال اساسی هست که از نظرات بعضی از اساتید مثل شما استفاده کردیم اما از حوزه نظری وارد حوزه عملی شدیم اساتید می‌گفتند ما کار آزمایشگاهی می‌کنیم کاری نداریم که نمی‌شود اجرایی بشود حالا این ارتباط چگونه است؟ مثلاً یکی بگوید من بحث آزمایشگاهی نظری می‌کنم به مصداق و عمل آن کاری ندارم یعنی کاربردی بشود مبانی نظری زیر سؤال می‌رود. می‌گوید من به این کاری ندارم.

یکی از حضار: مثل چی؟

همان: مثل بهینه کردن بعضی از وسایل.

جواب استاد: نه این‌ها زیر سؤال نمی‌رود. ببینید یک وقتی در نظر، روی کاغذ معروف و منکر را کا ملاً می‌توانید جدا کنید. در عمل، در جامعه که می‌روید می‌بینید یک نفر از یک جهاتی آدم متدین و مذهبی است و از یک جهاتی اهل منکر است حالا این‌جا شما نتیجه بگیرید که روی کاغذ، معروف و منکر جدا بود در عمل همه مخلوط هستند! پس ما امر به معروف و نهی از منکر نمی‌توانیم بکنیم.

یکی از حضار: بهینه‌سازی چه؟ اگر همه کالاها در نظر بهینه شود در عمل، گفتید مصداق بیاورید اگر امام زمان بیاید این کار صورت می‌گیرد.

جواب استاد: سؤال این است اگر امام زمان(ع) بیاید یعنی از بشر سلب اختیار می‌شود؟ اگر سلب اختیار نمی‌شود یعنی در زمان حضرت هم امکان برای گناه و ثواب، و عدل و ظلم هست. اما تفاوتش با امروز چیست؟ تفاوت آن این است که امروز ظلم و فساد و کفر بر عالم حاکم است و اصلاح اجتماعی و رشد معنوی اجتماعی را مدام سنگ می‌اندازند و مانع ایجاد می‌کنند اما در زمان حضرت(ع) این‌طور نیست. نهادهای جهانی مالی، رسانه‌ای، اقتصادی، سیاسی اصلاح می‌شود در زمان حضرت(ع) هیچ کس بهانه نخواهد داشت که من می‌توانستم اصلاح بشوم ولی محیط نگذاشت! یعنی تفاوت در این است، آگاهی‌ها درست عرضه می‌شود، موانع رشد برداشته می‌شود، امکان رشد هست اما بشر همچنان مختار است. همان زمان هم می‌شود کثافتکاری کرد یا نکرد؟ به یک مشکلی برخوردند و آن این که نظام سرمایه‌داری با همین نگاهی که بعضی از دوستان گفتند، به این نتیجه رسیدند که عقلانیت فقط مادی است، دعوا و اختلاف ما این‌جاست عقلانیت فقط مادی است و ما برای این که نهادهای اجتماعی را عقلانی کنیم به اسم اسطوره‌زدایی این را نفسانی کردند. اسم آن را عقلانیت گذاشتند. عقل ابزاری را در خدمت نفس قرار داد. گفتیم خرافه جدیدی را آوردند و آن سکولاریزم است و توضیح فلسفی ندارد. یک جاهای به بن‌بست می‌خورند بعد گرفتار این شدند که جهان‌بینی دینی و جهان‌بینی علمی، ما تقسیم کردیم یک جهان‌بینی علمی که اسم آن را مدرن یعنی غیر دینی. یکی هم گفتیم جهان‌بینی دینی یعنی غیر علمی. یعنی سنتی. با جهان‌بینی علمی نمی‌شود جامعه دینی ساخت چون این‌ها با هم منافات دارند با دین هم نمی‌شود تمدن‌سازی کرد. یعنی شکاف و تعارض بین عقلانیت و معنویت ایجاد کردند در حالی که تعارض بین معنویت با عقلانیت نبود، تعارض بین معنویت و نفسانیت بود. - این را دقت کنید – ابزار عقلانیت و اراده را از تو سلب نمی‌کند بلکه در خدمت نفسانیت تو قرار می‌گیرد. - به بحث امر به معروف و نهی از منکر نمی‌رسیم آن را ول کنید - این شاهد مثالی که عرض می‌کنم می‌خواهم این را بشنوید. این تعبیر "مارکس وبر" را می‌خواهم بشنوید بعد که به بن‌بست رسیدند دیدند دارند نیازهای مادی را تأمین می‌کنند ولی زندگی دارد سخت‌تر می‌شود. حالت تهوع دارد دست می‌دهد خودکشی دارد بیشتر می‌شود افسردگی دارد بیشتر می‌شود اصلاً خدا و آخرت دروغ. ولی یک نیازهای فطری ذاتی در ما هست که من با توبرة پر از علوفه ارضاء نمی‌شوم! بهترین ماشین و بیمه و تأمین اجتماعی و کاخ و امکانات و لذت و شراب و سکس همه چیز را تأمین کردم اما باز دارم بالا می‌آورم. لذا در همین دوره مدرن که همه چیز را کنار گذاشتند جز نفس را، گفتند جهان‌بینی دینی علمی نیست و جهان‌بینی علمی دینی نیست، یکی سنتی و یکی مدرنیته است بعد آمدند گفتند این نیاز ما و آن عطش معنوی که داریم نمی‌توانیم با دین آن را تأمین کنیم! با چه آن را تأمین کنیم؟ و این مسئله سرگرمی‌هایی که جعلی ساخته شد و پشت سر هم رفت.

تعبیر "مارکس وبر" را بشنوید: تئورسین برجسته سرمایه‌داری عقلانیت ابزاری است. راجع به تکنولوژی و بوروکراسی، نظریه‌پردازی‌های مطرحی کرده که در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند. کتاب مهم او کتاب «economic sociology» "اقتصاد و جامعه" است می‌گوید ما گفتیم که هدف، قابل عقلانی نیست و قابلیت عقلانی شدن را ندارد. این تفاوت‌های تمدن دینی و تمدن مادی است نه تمدن در ابزار، البته آثار در ابزار دارد که چه ابزاری را بسازد چه چیزهایی را نسازی و کدام‌ها را تقویت کنید و کدام‌ها را تضعیف کنید امام زمان بیاید قطعاً بر اساس این مبانی یکسری از صنایع را تضعیف و کنترل می‌کند و صنایع تولید کشتار جمعی و مواد مخدر و سکس و شنود در خانه‌ها را حتماً محو می‌کند و قطعاً از این طرف یکسری از صنعت و تکنولوژی را گسترش می‌دهند. آن‌هایی که به گسترش عدالت کمک کند، آگاهی، علم، بهداشت، سلامت، هر تکنولوژی‌ای که اهداف اسلام را تقویت کند تکنولوژی اسلامی است. هرکس اهداف اسلامی و توحیدی را تضعیف کند ضد اسلامی است بعضی از تکنولوژی‌ها این‌طوری هستند، بعضی‌ها هم آن‌طوری، بعضی‌ها هم مشترک است، کدام تقویت و کدام تضعیف؟

عبارت وبر این است: ما گفتیم که از عقلانیت هدف نباید پرسید یعنی اهداف قابل عقلانی شدن نیستند چون ارزش‌ها عقلانی نیستند عقلانیت فقط در عرصه ابزار و وسایل. در باب اهداف هیچ داوری نمی‌کنیم فقط تصمیم می‌گیریم. معنی‌اش این است که تمام اهداف مساوی هستند می‌خواهی به همه‌اش بگو عقلانی یا به همه‌اش بگو غیر عقلانی. همه به یک اندازه است. ترجیح نمی‌شود داد اما در عین حال به این سؤال نمی‌توانیم جواب بدهیم و نتوانستند جواب بدهند و این سؤال مطرح شده، ولی جواب ندادند. گفت ما به این سؤال نمی‌توانیم جواب بدهیم که تا ارزش هدف، معلوم نباشد و قابل استدلال نباشد ارزش ابزار و وسایل (تکنولوژی) را چطور می‌شود اندازه‌گیری کرد؟ یعنی تکنولوژی خودش مستقلاً قابل ارزیابی نیست باید اول هدف عقلانی بشود تا بعد بتوانی روی این ارزش بگذاری که بگویید تکنولوژی نهایتاً به نفع بشر شد یا به ضرر بشر؟ خودش این را می‌فهمد می‌گوید این سؤال مطرح است ولی جوابی برای نداریم. حتی فایده‌گرایانه هم نمی‌شود در این مورد تصمیم گرفت.

بعد می‌گوید ولی اعتراف می‌کنیم که فرد عقلانی مجبور است بالاخره درباره جهان به عنوان یک معنا و یک مسئله معناطلب بیندیشد و به نتیجه‌ای برسد و متأسفانه با مبانی ما نمی‌شود به نتیجه رسید بیماری است که داروی آن را نداریم. بعد یک جایی هم اعتراف می‌کند می‌گوید – این عبارت را گوش کنید دقت کنید – می‌گوید فرهنگ عقلی جهان، این فرهنگ عقل ابزاری که در دنیا آمده، مدیون ادیان بزرگ و فلسفه متافیزیک است که با وساطت مسلمانان وارد اروپای مسیحی قرون وسطا شد می‌گوید تکنولوژی و ابزار را مسلمان‌ها به ما یاد دادند اولین ابزار تکنولوژی که ما آسمان‌شناسی، ستاره‌شناسی، زمین‌شناسی، بیمارستان‌سازی، آزمایشگاه، ما این‌ها را از مسلمان‌ها یاد گرفتیم همین عقل ابزاری از آن‌جا آمد ولی آن‌ها نگفتند که اهداف قابل عقلانی شدن نیست. تفاوت این است. این‌طوری جهت تمدن‌سازی معلوم می‌شود. می‌گوید الهیات عقلی و جهان‌شناسی سیستماتیک استدلالی را مسلمانان به غرب هدیه دادند و این تفکر باعث پیدایش و رشد علوم طبیعی و علوم جدید و روح تحقیق آزادانه و بدون تعصب در غرب و در دنیا شد می‌گوید ما این را مدیون تمدن اسلامی هستیم. می‌گویند ما مدیون قرآن هستیم، و دنیای جدید را به تدریج ساخت و ما را از عقاید جزمی مسیحی که مملو از اساطیر بود رها کرد. منتهی سهم مسلمان‌ها را تحت‌الشعاع سهم یونانی‌ها کوچک می‌کند و این زاویه نگاه هم متأسفانه نمی‌تواند تاریخ واقعی را عوض کند.

این اعتراف که همین جرقه‌ها در جهان اسلام شروع تکنولوژی و علوم طبیعی و تجربی و ریاضی و شکفتن فلسفه زندگی مدرن در غرب شد و مفاهیمی مثل عقلانی کردن جامعه، عقل ابزاری، عقلانی کردن اقتصاد و تجارت، توجه به ابزارگرایی و هدف‌گرایی، محاسبه‌پذیر کردن زندگی، می‌گوید همه این‌ها راما ظرف سه – چهار قرن از مسلمان‌ها یاد گرفتیم. منتهی در غرب این‌ها با مفاهیم ماتریالیستی تفکر لیبرال سرمایه‌داری گره خورد. نیمه دوم قرن 19 که مارکس وبر در این دوران دارد نظریه‌پردازی می‌کند این تفکر به اوج رسید و از قرن 19 تا امروز، این تقسیم سنتی مدرن در قرن 19 اتفاق افتاد. در قرن 19 فیلسوفان مادی آمدند گفتند تا به حال بشر قدیم بوده، در این بشر قدیم می‌گفته که در طبیعت تصرف نکن، ابزار کشاورزی و دامداری و صنعت نساز، تسلیم تقدیر الهی باش. تسلیم تقدیر الهی چه ربطی به این دارد؟ تسلیم خدا باش یعنی تسلیم طبیعت هم باش و روی طبیعت کار نکن. از دوران ما که دوران جدید و مدرن است ما فهمیدیم این‌ها برای جهان‌بینی دینی بود که در عالم تصرف نکن، کنار گذاشتیم. حالا عصر جهان‌بینی علمی است، خدا و قیامت و اختیار و مسئولیت کشک است کیف کن و لذت ببر. ما از دین فاصله گرفتیم.

این نکته را توجه کنید، فرصت نشد من آیات و روایات آورده بودم که برایتان بخوانم دوستان استفاده کنند از مراجع و مأخذ آیات و روایات را ببینیم و بر اساس دین حرف بزنیم نه روی هوا، که دین دعوت به کشاورزی، دعوت به صنعت، دعوت به ابزار، دعوت به عقل ابزاری، دعوت به تمدن‌سازی، دعوت به ازدواج، دعوت به سیاست، اقتصاد، همه چیز می‌کند، منتهی در همه می‌گوید مراقب باشید مبدأ توحید، غایت هم توحید، ‌و ارزش‌های الهی و توحیدی را رعایت کنید.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha